
نام شما : |
ایمیل شما : |
نام دوست شما: |
ایمیل دوست شما: |
عرق شرم
قطعه گم شده اي از پر پرواز كم است
يازده بار شمرديم و يكي باز كم است
اين همه آب كه جاريست نه اقيانوس است
عرق شرم زمين است كه سرباز كم است
منتظر نيامدنت بودم
عبور تو از حوالی چشم های من
تنها اتفاق غیر منتظره ی زندگیم بود
چراکه من
همیشه منتظر نیامدنت بودم ... !
تا بر سر کبر و کینه هستی پستی
تا پیرو نفس بت پرستی مستی
از فکر جهان و قید اندیشۀ او
چون شیشۀ آرزو شکستی رستی
می شناسد کسی زبان من و تو
بیرون ز جهان است جهان من و تو
دایم چو تو با منی و من با تو به هم
دوری ز چه افتاد میان من و تو؟!
در میکده ها در به در شاه خودم
بی طاقتم و منتظر ماه خودم
از درد جداییش به خود می پیچم
در آتشم و شعله ور از آه خودم
نظرات شما عزیزان: